به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۹۲

زلزله در ایران

اين مردم هراس‌زده 

فرض كنيد زلزله خط ممتد، لرزان و ناايستايي است كه يك سر باريكش در حال نزديك شدن به كلانشهر كشورمان، تهران است. فرض كنيد اين سر باريك در يكي از همين روزهاي نه چندان دور، شهري را مي‌لرزاند كه با همه استواري‌اش، با نخستين تكان‌ها همچون پهلوان پنبه‌يي تقريبا نابود شده و چيزي از آن باقي نمي‌ماند. همه ما در اين چند هفته اخير عبارت‌هايي از اين دست را به كرات شنيده‌ايم و اين گزاره‌ها بارها در ذهن‌مان مرور شده است. كليدواژه‌هايي همچون هراس، شايعه، نابودي، فاجعه بشري، مصيبت، آوار و... آنچنان كنار گوش‌مان زمزمه شده كه گاه تصور ابعاد فاجعه بار اين بلاي طبيعي از انجام امور روزمره نيز بازمان داشته است. اين گفتمان (پيش از وقوع) در حالي رواج يافته كه شايد ديگر به سختي بتوان ابعاد، ريشه و تاثيرات (مخرب) آن را به درستي شناخت. به اعتقاد بسياري اما «فاجعه» تنها يك سازه‌ زباني است و در برخورد با فاجعه، پيش از هر چيز ديگري با روايت‌ها، قصه‌ها و تاريخچه‌ها روياروييم و اين موضوع ذهن بسياري از پژوهشگران و مردم‌شناسان را به خود جلب كرده است. نخستين تحقيقاتي كه در حوزه جامعه‌شناسي زلزله انجام شد، به تحقيقات ارتش امريكا در دوران جنگ سرد بازمي‌گردد. آنها چنين مي‌پنداشتند كه زلزله تنها پديده‌يي است كه مي‌تواند همتراز جنگ باشد. از اين رو تحقيقات خود را روي زلزله متمركز كردند تا دريابند مردم در هنگامه رويارويي يا پيش از وقوع زلزله چه‌‌ مي‌كنند تا از اين قياس نحوه رفتار مردم در برابر حمله شوروي را پيش بيني كنند... گذشته از اينكه وجه علمي اين تحقيق بسيار ضعيف بود، اما مجموعه اين دستاوردها پژوهشگران زيادي را به سمت شناخت و توصيف هراس ناشي از زلزله در جامعه زلزله‌زده كشاند. به اعتقاد برخي از كارشناسان در ايران اما اين هراس‌ها به نحوي فراگير با بروز شايعات و نظرات غيركارشناسي در سطح گسترده، ممكن است پيش از وقوع فاجعه، خود فاجعه‌يي را رقم بزند و به نوعي بحران‌هاي پيش رويدادي را سبب شود. چنين شرايطي اين سوال را مطرح مي‌كند كه چرا هراس از يك رويداد طبيعي و غيرقابل پيش‌بيني مي‌تواند ساختار زندگي روزمره را بر هم ريزد و افراد به جاي مقابله صحيح با اين رويداد سعي در هراسناك‌تر جلوه دادن آن كنند. چه چيزي پژوهشگران اجتماعي را به تحقيق در اين حوزه علاقه‌مند كرده است؟ آيا بروز و شيوع اين نوع گفتمان‌ها را مي‌توان به نوعي مقاومت اجتماعي در برابر قدرت محسوب كرد؟ ريشه واقعي هراس‌هاي ناشي از «زلزله چند ريشتري تهران» چيست؟ رفتار‌شناسي مردم هراس زده چه نتايجي دربرخواهد داشت؟ و... در اينجا تلاش داريم تا در مجالي هر چند كوچك برخي از ابعاد بزرگ اين پديده اجتماعي را از ديدگاه مطالعات فرهنگي بررسي كنيم و شايد همين تلاش آغازي باشد تا صفحه نوپا و كمتر شناخته شده‌يي همچون «مطالعات فرهنگي» با اين مطلع كار خود را آغاز كند و سه‌شنبه‌ها، همين جا و توي همين صفحه به گوشه‌هايي از گستردگي«روزمره ايراني» بپردازد؛ با همه فراز و فرودهاي پيچيده‌اش.
اعتماد