به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۹۱

امینی و مطبوعات

علي بهزادي كه سابقه ديرينه‌يي در كار مطبوعاتي دارد در كتابي با نام شبه‌خاطرات به طرح تجارب و اندوخته‌هاي خود مي‌پردازد كه براي روزنامه‌نگاران جوان و خوانندگان عادي بسيار مفيد است. در اين كتاب به شرح داستاني درباره نوع تعمل علي اميني، نخست‌وزير دهه 40 ايران مي‌نويسد كه جاي تامل دارد.
وي توضيح مي‌دهد كه اميني پيش از به قدرت رسيدن رابطه بسيار خوبي با مطبوعات و روزنامه‌نگاران ايراني داشت و به صورت مرتب با آنها در تماس و جلسه بود.
او در دوران مبارزات انتخاباتي بارها عليه سانسور مطبوعات موضع‌گيري مي‌كرد. اين رابطه در ماه اول هم خيلي خوب بود. چون خلاف دولت‌هاي قبلي آنقدر زياد بود كه هرچه از گذشته مي‌نوشتيم جا داشت. اما پس از مدتي كه تمركز بر دولت اميني زياد شد، وي ناراحت شد. او انتظار داشت گناه همه ناكارآمدي‌ها را به گردن دولت قبلي بيندازيم! مشكل ديگر اميني اين بود كه خيلي سخنراني مي‌كرد و حرف مي‌زد. جالب آنكه چون زياد حرف مي‌زد، اشتباه هم مي‌كرد. به گونه‌يي كه روزنامه فكاهي توفيق نوشته بود كه: «او هر روز در سخنراني‌هاي خود يك بمب چندين مگاتن كله‌يي منفجر مي‌كرد» نكته جالب اما در دولت اميني انتخاب روزنامه‌نگاري به عنوان معاون نخست‌وزير در هيات دولت بود. اين قرعه گويا محمود رجاء، سردبير تهران مصور را براي اين امر انتخاب كرده بود. بعدها اميني درباره رجاء گفته بود: «رجاء هر روز صبح اول وقت ليستي از مطبوعات كشور تهيه مي‌كرد و روي ميز من مي‌گذاشت. اين ورقه سه ستون داشت. ستون اول نام روزنامه‌هاي موافق دولت بود. ستون دوم نام روزنامه‌هاي بي‌طرف را مي‌نوشت و ستون سوم مخصوص روزنامه‌ها و مجلات مخالف بود. در آغاز كار ليست روزنامه‌هاي موافق طولاني بود. ديدن اين صورت مرا خوشحال مي‌كرد. اما به تدريج كه زمان مي‌گذشت، از ليست موافقان كم شده و به ليست مخالفان افزوده مي‌شد. سرانجام كار به جايي رسيد كه در ستون موافق نام دو روزنامه «ستاره تهران» ناصر خدايار و «نور و ظلمت» منصور پورسلطاني به چشم مي‌خورد. اما ستون مخالف آنقدر زياد شده بود كه تا ته صفحه مي‌رسيد. چون مشاهده اين ليست جز خراب كردن اعصاب من سودي نداشت، يك روز از رجاء خواستم از تهيه اين ليست خودداري كند.!