به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۹۶

قلب های بزرگ هنوز کنار ما می تپند

انگار عادت کرده ایم به اخبار بد. به اینکه صبحانه مان را با خبر «قتل» بخوریم، ناهارمان همجوار خبر«تجاوز» باشد و شام را هم در کنار آمار کشته شدگان «تصادف» میل کنیم و البته میان وعده مان هم اخبار «اختلاس» و انتصاب «ژن های خوب» باشد! 

در چنین فضایی  به قول حافظ «خوب دیدن» و«دیده نیالودن به زشت دیدن» آسان نیست اما باور کنیم که زندگی جریان دارد و اتفاق های خوب هم پیرامون مان می افتد. کافی است کمی دقیق تر نگاه کنیم. کار رسانه ها این نیست که مدام قاصد خبرهای همه تلخ باشند. کاش به همان اندازه که برای انتشار خبرهای تلخ و 18+ و16+ و خونبار و اشک آور از هم سبقت می گیریم، به خبرهای امیدوارکننده هم بپردازیم.

این نمونه را بخوانید، شاید تمرینی باشد برای دیدن اتفاقات کوچک اما عمیقاً انسانی و امیدبخش.
درج خبر وضعیت نامناسب مدرسه ای در خبرگزاری ایسنا، دو جوان گناوه ای را ترغیب کرد بیش از سیصد کیلومتر مسافت را طی کنند. از جاده های خاکی و و پیچ در پیچ گذر کردند و لبخند را بر لبان کودکان روستای محروم و دوره افتاده ی «مورخانی» از توابع بخش دیشموک شهرستان دهدشت واقع در استان کهکیلویه و بویر احمد نشاندند.

با پرس و جو شماره تماس مدیر مدرسه را پیدا کردند. نیازهای مدرسه اش را پرسیدند و نیت شان را با دیگر دوستان همفکرشان در میان گذاشتند. همدلی ها آغاز شد؛ یکی پول در اختیارشان گذاشت، دیگری البسه، آن یکی ابزار لازم و...
ظهر یکی از چهارشنبه های مهرماه دوباره از بندر گناوه حرکت کردند به سمت مورخانی. با کمک مدیر مدرسه دست به کار شدند و در طول دو روز، کلاس ها را رنگ کردند، تابلو های وایت بُرد را به دیوار زدند، پرده های نو را آویختند، اتاق ها را برق کشی کردند، البسه و لوازم التحریر را به مدیر مدرسه تحویل دادند و همانطور که بی هیاهو آمده بودند، آرام رفتند.

آنها حتی حاضر نشدند نام شان را بگویند. تلاش نکردند تا پیش چشم دوربین ها ژست بگیرند. بزرگ منشی مگر جز این است؟
هرکسی هستیم و هرکجا قرار گرفته ایم می توانیم اندکی مهربان تر باشیم. گامی بیشتر برای بهتر کردن دنیای پیرامون مان برداریم. چشم انتظار معجزه نمانیم. معجزه همین قلب های بزرگ و دست های بخشانده است. همین چیزی که این دو جوان گناوه ای دارند. 

عصرایران؛ احسان محمدی