به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۹۷

حسین راغفر: اقتصاد ایران به جای پایش، روی سرش ایستاده است

نظام تصمیم‌گیری، اصلی‌ترین مقصر عقب ماندگی ایران
«در این ۴ سال گذشته ما ۲۰ هزار میلیارد تومان روی فولاد در وسط بیابان‌ها سرمایه‌گذاری کردیم. در حالی که فولاد یکی از صنایع پتروشیمی است که نیازمند آب فراوان است. فقط در خراسان رضوی در شعاع ۷ کیلومتری، ۷ ذوب آهن داریم، هر ۷ کارخانه نیز به دلیل نبود آب کافی زیر ۲۰ درصد تولید می‌کنند. این کارخانه‌ها کار نمی‌کنند چون آب ندارند ولی برای خیلی‌ها نان دارد.»

نجمه مکه‌ای، خبرنگار انصاف نیوز: حدود ۴۰ سال از انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد. بخش زیادی از شعارها و آرمان‌های این انقلاب در زمینه‌ی اقتصاد و مخصوصاً درباره‌ی فقرا و مستضعفین بوده است؛ اما هنوز اقتصاد ایران به ثبات نسبی نرسیده و همچنان آسیب پذیر است. این مشکل اما به یک دولت و دو دولت بر نمی‌گردد ولی نقش دولت‌ها را نیز نمی‌توان در رشد یا رکود اقتصاد کشور نادیده گرفت.
حسین راغفر، استاد دانشگاه و اقتصاددان معتقد است که بخش زیادی از فقر موجود در جامعه به عوامل فردی بر نمی‌گردد، بلکه نظام‌های مختلفی همچون نظام تصمیم‌گیری، نقش اصلی و اساسی در کاهش یا توسعه‌ی آن دارد و تنها مشکل آن را ناکارآمدی می‌داند که عامل سقوط همه‌ی قدرتهای بزرگ جهان است. وی همچنین که مشکل اقتصاد ایران را در بستر تاریخی آن بررسی می‌کند، مطابق با آمار نشان می‌دهد که در ۵۶ سال گذشته نحوه‌ی سرمایه‌گذاری در صنعت، کشاورزی و خدمات تغییری نکرده است.
راغفر همچنین درباره‌ی علت ورشکستگی تولیدکنندگان و عقب ماندگی اقتصاد ایران را نوع نظام اقتصادی کشور و چگونگی تخصیص رفاقتی فرصت‌ها دانست و راهکارهایی را در این زمینه ارائه داد.
وی ضمن انتقاد از دستگاه قضایی کشور و ابراز این عقیده که دستگاه‌های نظامی و امنیتی و بیوت علما به اقتصاد عامل فرار سرمایه است و با تشبیه روی کار آمدن دولت‌های نهم و دهم به حمله‌ی مغول، تاکید کرد که آسیب‌های ناشی از این دولت‌ها تا ۲۰ سال جبران نخواهد شد.
متن کامل صحبت‌های حسین راغفر در نشستی در دانشگاه الزهرا که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است، در پی می‌آید:
* به طورکلی عواملی هستند که خارج از دست فرد است و آدم‌ها نمی‌توانند به تنهایی آن‌ها را تغییر دهند، برای مثال اگر کسی در یک خانواده‌ی فقیر به دنیا آمده است، خودش به تنهایی نمی‌تواند از آن حالت بیرون بیاید مگر اینکه ما برای این کار، ظرفیت‌هایی را تعریف کرده باشیم که این آدم صرف اینکه در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمده است، محکوم به این نباشد که فقیر باشد.
* در سطح عاملیت انسانی و سطح خرد خود فرد، او به تنهایی نمی‌تواند همه چیز را تغییر دهد. این آدم‌ها می‌خواهند فقیر نباشند ولی نمی‌توانند مگر اینکه از بیرون کمکشان کنند. در ساختارهای تصمیم‌گیری فقیر نمی‌تواند اثر بگذارد، اگر این ساختارها به نحوی عمل کند که بتواند بر زندگی آن فقیر تأثیر بگذارد، آن زمان می‌توانیم بگوییم که اصلاح ساختاری صورت گرفته است.
* در ایران عوامل تاریخی وجود دارد و تا زمانی که آنها را نشناسیم و سعی نکنیم که آن‌ها را اصلاح کنیم، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. ما انقلاب اسلامی می‌کنیم به دلیل اینکه عوامل ساختاری و نقش نهادها را نمی‌شناسیم. ما فکر می‌کنیم که اگر آدم‌ها را تغییر بدهیم همه چیز درست می‌شود. این رییس کارخانه دزد بوده است، این فرد را بر می‌داریم و فرد دیگری را می‌گذاریم که فکر می‌کنیم آدم سالمی است ولی چون به کارکرد ساختارها و نهادها توجه نداریم، این باعث می‌شود که نه تنها وضعیت، به حالت سابق باز می‌گردد و هیچ تغییر اساسی ایجاد نمی‌شود، بلکه با مشکلات بیشتری برخورد می‌کنیم و نمی‌توانیم به مشکلات پاسخ دهیم و پیچیده می‌شوند. اگر امروز به مشکلات پاسخ ندهیم به این دلیل که الان امکاناتش را نداریم و ۱۰ سال دیگر به آن پاسخ دهیم، این سازوکار شدنی نیست و باعث می‌شود مشکل تغییر ‌کند و پیچیده‌تر ‌شود.
آن‌هایی که زمین ندارند، بازنده هستند
* حدود ۶۰ سال پیش گروهی به اسم «مشاوران هاروارد» به ایران آمدند که برای اقتصاد ایران راه‌حل ارائه کنند، آن‌ها بعد از تحقیقات میدانی به این نتیجه رسیدند که «بسیاری از مردم که ثروتمند می‌شوند ناشی از واردات، خرید و فروش زمین و مسکن و خرید کالاهاست و هیچ کدام از آنها به تولید ربطی ندارد.»
* شما پول داشته باشید، کالا وارد می‌کنید و با پول آن زندگی می‌کنید؛ یا زمینی را می‌فروشید، کسی که زمین تولید نمی‌کند، زمین را خدا داده است منتها قوانینی که ما بر روی زمین وضع می‌کنیم قیمت زمین را تغییر می‌دهد؛ برای مثال در منطقه ۲۲ تهران، زمین متری ۴ میلیون تومان است و علت آن این است که آنجا فقط به یک نهاد اجازه دادند که بلندمرتبه سازی کند و کسی که زمین داشته باشد فقط می‌تواند دو طبقه بسازد. اگر این قانون تغییر کند، زمین آنجا متری ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان می‌شود. اگر فقط این قانون تغییر کند، در یک پهنه‎ی چند کیلومتری یکباره کسانی که صاحب زمین هستند، ثروت بزرگی به دست می‌آوردند اما منشأ آن چیزی است که ما از آن به عنوان تورم یاد می‌کنیم.
* شما کل دارایی جامعه‌تان یک قیمت دارد، اگر قیمت دارایی‌ها را بالا ببرید و مقدار آن ثابت بماند، به این معناست که تورم ایجاد شده است. زمانی که تورم پیش می‌آید، مشکلات زیادی به وجود می‌آورد. در این حالت زمین داران برنده هستند و آن‌هایی که زمین ندارند، بازنده.
تورم؛ یک نظام بازتوزیعی به زیان فقرا
* تورمی که در سال ۹۰ و ۹۱ ایجاد شده بود باعث شد که قیمت ارز ۳ برابر شود و از هزار تومان به چهار هزار تومان برسد. کسی که در آن زمان می‌خواست پراید بخرد، قیمت پراید ۶ میلیون تومان بود، وقتی که قیمت ارز ۴ هزارتومان شد، قیمت پراید ۱۸ میلیون تومان شد. اگر کسی برای خرید پراید ۱ میلیون تومان کم داشت، در این حالت که ارز گران شد ۱۳ میلیون تومان کم دارد، هم‌زمان کسی که یک ماشین لوکس داشته، دارایی‌اش ۳ برابر می‌شود. تورم یک نظام بازتوزیعی به زیان فقرا و به نفع ثروتمندان است. تورم مانند یک مالیات عمل می‌کند که از فقیر می‌گیرد و به ثروتمندان می‌دهد.
* نتیجه گران شدن ارز این است که تولید کننده‌ی داخلی قدرت رقابت ندارد و دیگر نمی‌تواند کالایش را ارزان تولید کند و در مقایسه با تولید کننده ترک و چین که این تورم را ندارند، نمی‌تواند رقابت کند و ورشکست می‌شود و بیکاری نیز منشأ بسیاری از مفاسد است. در این حالت، تولید کنندگان اموال خانه‌شان را به خیابان آوردند و دست‌فروشی کردند، گروهی دیگر یا دچار افسردگی و مشکلات روحی شدند و یا خودکشی کردند و گروهی دیگر به دنبال خرید و فروش مواد مخدر رفتند، برای اینکه بتوانند زندگی‌شان را تأمین کنند.
تولیدکنندگان ورشکسته، نظام سیاسی را مقصر می‌دانند
* تولید کنندگان نظام سیاسی را مقصر می‌دانند که باعث ورشکستگی‌شان شده است و اتفاقاتی می‌افتد که امروز شاهد آن هستیم. به طور مثال اگر پولتان را در خرید و فروش زمین بگذارید، سود خیلی زیادی دارد اما اگر کار تولیدی انجام دهید، ریسک‌هایی مانند قوانین و مقررات، بیمه، مالیات، شهرداری، وزارت دارایی و سنگ اندازی‌ها و سیاست‌گذاری‌های نابه‌جا که تولید کننده با آن رو به رو است اما کسی که زمین خریده است، هیچ کاری انجام نمی‌دهد و زمین روز به روز به قیمتش افزوده می‌شود و می‌بینید که گفته می‌شود این بهترین و امن‌ترین نوع سرمایه‌گذاری است.
* آدم‌هایی با خرید و فروش زمین میلیاردر می‌شوند، این پول به بچه‌های آن‌ها می‌رسد و بدون اینکه تلاشی کرده باشند، بچه‌ی قارون هستند اما بچه‌ی رفتگر، بچه‌ی رفتگر می‌ماند و یک نظام طبقاتی شکل می‌گیرد و گروهی که ثروتمند هستند، ثروتمند باقی خواهند ماند و فقیرها نیز فقیر باقی می‌مانند.  این اختلافی که پیش می‌آید مساله بسیار مهمی است و موجب نگرانی حکومت‌ها و دولت‌ها است. گروهی که فقیر هستند به گروه ثروتمند به چشم یک آدم معمولی نگاه نمی‌کنند، به چشم غارتگر نگاه می‌کنند که مسبب فقر و بدبختی آنها هستند. برای مثال فردی که خودروی گران‌قیمت در خیابان می‌گذارد، بر روی آن خط می‌کشند زیرا نسبت به صاحب و طبقه‌ی آن فرد نفرت دارند.
* زمین کم خطرترین نوع سرمایه‌گذاری در ایران است. هر زمانی در ایران بحرانی حاصل شده است، آن فردی که زمین خریده است، آسیب ندیده یا آسیب کمتری دیده است تا آن کسی که تولید کننده بوده است. در سال ۱۳۲۰، ایران توسط روس و انگلیس گرفته می‌شود. آن‌هایی که زمین داشتند، آسیب نمی‌خورند، آن فردی که تولید کننده است آسیب دید.
* مثال دیگر کودتای سال ۱۳۳۲ و در ادامه انقلاب اسلامی اتفاق می‌افتد و باز هم تنها کسانی که آسیب نمی‌بینند، تجار هستند اما عده زیادی از تولید کننده‌ها فرار می‌کنند. تولید کننده یک عرق ملی دارد که کار تولید می‌کند و می‌خواهد به کشورش خدمتی کرده باشد، علی رغم همه مشکلاتی که تولید در کشور دارد.
گروه مشاوران هاروارد درباره موانع صنعتی‌شدن ایران گفته است: «اغلب گفته شده است که زمین و سفته اصلی‌ترین جذب کننده‌ی سرمایه هستند، تا زمانی که سوداگری روی مستقلات و سفته بازی سودهای بزرگ بی‌زحمت ایجاد می‌کند محال است در این تولید صنعتی اتفاق بیافتد و این تولید صنعتی است که می‌تواند شغل ایجاد کند.» خدمات نیست که شغل ایجاد می‌کند. ما ناگزیر هستیم که به سمت صنعتی شدن پیش برویم اما ظرفیت‌های آن را نداریم. علت آن نیز ساختارهای کج است.
از سال ۱۳۳۸ تا سال ۱۳۹۲ نحوه سرمایه‌گذاری تغییر نکرده است!
* اگر ساختار اقتصاد ایران را ببینید، از سال ۱۳۳۸ تا پایان سال ۱۳۹۲، سهم سرمایه‌گذاری در کشاورزی و سهم سرمایه‌گذاری در صنعت و سهم سرمایه‌گذاری در خدمات که شامل دلالی و سفته بازی‌ می‌شود، حتی بعد از انقلاب اسلامی نیز میزان این سهام تغییر نکرده است.
* در ۵۶ سال گذشته، در هر ۱۰۰ تومان بین ۳ تا ۵ تومان آن در کشاورزی آمده است و این به خوبی نشان دهنده‌ی این است که چرا کشاورزی ما عقب مانده است و نشان می‌دهد که چرا فقر در شهر به وجود می‌آید؟ زیرا اغلب فقرا مهاجران روستایی هستند و کسی در روستای خود سرمایه‌گذاری نکرده است. در ایران بالغ بر ۹۰ درصد کسانی که در تولید کشاورزی‌اند، بی‌سواد مطلق هستند و این یک فاجعه است.
* چه پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب، تغییری در وضعیت سرمایه‌گذاری در این سه حوزه ایجاد نشده است. سهم سرمایه‌گذاری بین ۱۵ تا ۲۰ تومان صرف صنعت شده و بین ۵۰ تا ۶۰ تومان صرف خدماتی شده که شامل واردات و خرید و فروش زمین است.
* اتفاقی که افتاده است این است که اقتصاد ما روی سرش ایستاده است به جای اینکه روی پایش ایستاده باشد. این اقتصاد آن جایی که باید سرمایه‌گذاری کند، نکرده است و آنجاست که ما می‌توانیم شغل ایجاد کنیم و متوجه می‌شویم که ذهنیت سیاست‌گذارها در ایران چه بوده است و منابع مملکت را کجا برده‌اند و جایی سرمایه‌گذاری کردند که توانایی خلق شغل ندارد.
* در تهران از سال ۱۳۷۲ تا دولت فخیمه احمدی نژاد (۱۳۸۴) زمین قیمتش ۱۴ برابر شده، مسکن ۱۲ برابر، اجاره بها ۹ برابر شده است اما زمانی که این دولت فخیمه می‌آید و می‌رود، از سال ۱۳۷۲ تا سال ۱۳۹۲ قیمت زمین ۱۰۷ برابر شده است، مسکن ۷۶ برابر، اجاره ۶۱ برابر و تورم ۳۹ برابر شده است.
نظام تصمیم‌گیری، اصلی‌ترین مقصر عقب ماندگی ایران
* نظام تصمیم‌گیری‌های اساسی و نظام تدبیر امور در ایران، اصلی‌ترین مقصر عقب ماندگی ایران است. اینکه منابع کشور به چه کسی داده شود. بنابراین برای منافع خودشان تصمیم می‌گیرند نه عموم مردم. این نظام تصمیم‌گیری ۳ ابر چالش دیگر ایجاد کرده است. اشتغال، انرژی، آب و محیط زیست، نوآوری وفناوری که بر روی هم اثر می‌گذارند و از هم تأثیر می‌پذیرند زیرا آن کسانی که قانون می‌گذارند و در قدرت نشسته‌اند تعیین می‌کنند که کجا باید قیمت زمین چقدر باشد.
* نکته‌ی مهم این است که اصلی‌ترین مشکل این نظام تصمیم‌گیرنده، ناکارآمدی است. در حال حاضر در ایران با اتلاف شدید منابع رو به رو هستیم درصورتی که با آن منابع می‌توانیم تعداد زیادی شغل ایجاد کنیم اما آن‌ها را از بین می‌بریم. در نهایت بین مردم و حاکمیت شکاف ایجاد می‌شود و مردم فکر می‌کنند این‌ها مقصرند که زندگی ما اینگونه است البته بی‌خود هم فکر نمی‌کنند و تا حدود زیادی هم همین‌گونه است. سوالی که همیشه مطرح بوده این است که چه کسانی پشت این نظام تصمیم‌گیری هستند؟ کسانی که منافعشان حکم می‌کند که اینجوری باشند. بخش قابل توجهی از پول‌های ما برای ساختن جاده صرف می‌شود. درست است که ما به جاده و لوله‌کشی نیاز داریم اما واقعاً همه جا این‌گونه است؟
* برای مثال در دوره‌ی دولت یازدهم تصمیم گرفته می‌شود که به اسم گازرسانی ۲ میلیارد دلار فقط برای لوله کشی از جنوب به سیستان و بلوچستان هزینه شود. پشت این قضیه چه کسی است؟ پیمانکار لوله کش است که شعار می‌دهد، مردم آنجا مستضعف هستند و ما باید به آن‌ها کمک کنیم، معلوم است که این شعارها را می‌دهند.
* در نهایت مردم این گاز را برای انرژی صرف می‌کنند، درصورتی که سیستان و بلوچستان یکی از بهترین مناطق دنیا است که از ۳۶۵ روز آن ۳۶۰ روز آفتاب دارد. به جای ۲ میلیارد دلار برای لوله‌کشی می‌توانستیم آن را در بخش انرژی‌های خورشیدی سرمایه‌گذاری کنیم که تضمین کننده محیط زیست پاک و آینده ایران است و تعداد زیادی شغل ایجاد می‌کند؛ اما منافع لوله کش‌ها که پشت این قضیه هستند و در نظام تصمیم‌گیری ما نفوذ دارند باعث می‌شود که ما لوله کشی کنیم بعد می‌گوییم که ما پول نداریم و باید خارجی سرمایه‌گذاری کند درصورتی که ما پول داریم ولی بلد نیستیم که از آن استفاده کنیم.
منابع ملی‌مان را زیر کویرها دفن کردیم!
* فقط در این ۴ سال گذشته ما ۲۰ هزار میلیارد تومان روی فولاد در وسط بیابان‌ها سرمایه‌گذاری کردیم. در حالی که فولاد یکی از صنایع پتروشیمی است که نیازمند آب فراوان است. فقط در خراسان رضوی قبل از این سرمایه‌گذاری‌ها در شعاع ۷ کیلومتری، ۷ ذوب آهن داریم، هر ۷ کارخانه نیز به دلیل نبود آب کافی زیر ۲۰ درصد تولید می‌کنند. این کارخانه‌ها کار نمی‌کنند چون آب ندارند ولی برای خیلی‌ها نان دارد.
* ما منابع ملی‌مان را در زیر کویرها دفن کردیم. منابعی که اگر در نزدیکی آب بود، می‌توانست بهره‌وری بیشتر و حداکثر ظرفیت تولید را داشته باشد و به سهولت هم می‌توانستیم آن را صادر کنیم در نتیجه هزینه‌های صادراتمان به شدت کم می‌شد اما در حال حاضر سنگ آهنمان را از کرمان برمی‌داریم و به طرف دیگر کشور می‌بریم که مقدار زیادی هزینه‌ی حمل و نقل و استهلاک خودرو و هزاران مشکل دیگر دارد. هیچ احمقی این کار را نمی‌کند اما ما در این کار بسیار هنرمند هستیم و این کارها را خوب بلدیم انجام بدهیم.
* جالب‌تر است که بدانیم مجلس دو هفته پیش تصویب می‌کند که از دریای عمان لوله کشی به سمت شمال شرقی و غرب کشور انجام شود تا به کارخانه‌های ذوب آهن آب برسد. این کار نیازمند این است که آب در ابتدا تسویه شود و بعد از اینکه لوله کشی کردند که فقط لوله کشی آن ۱۵ هزار میلیارد تومان پروژه است، برای انتقال آن آب ما محاسبه کردیم که برای هر متر مکعب آب به این ترتیب فقط دو دلار باید پول انرژی یعنی برق بدهند تا آب منتقل شود که قطعاً این پروژه امکان ندارد که انجام شود.
* برای مثال بودجه امسال؛ چه افرادی تصمیم می‌گیرند که منابع ارزی به چه کسی تعلق بگیرد و کجا برود؟ فقط در بودجه سال ۹۷، ۴۶۰۰ میلیارد تومان مقرر شده که جریمه‌ی رانندگی گرفته شود، یعنی سرانه‌ی هر خودرو ۲۰۰ هزارتومان در سال است. عمده‌ی این‌ها از خودروی ارزان قیمت گرفته می‌شوند و بخش قابل توجهی از خودروها متعلق به طبقه متوسط جامعه است.
نظام اقتصادی ما سرمایه‌داری رفاقتی است
* همزمان از کسانی که ثروت دارند، مالیاتی که گرفته می‌شود ۴۸۰۰ میلیارد است، اصلاً مسخره است. این موارد را همان نظام تصمیم‌گیری مشخص می‌کند که چه کسی باید هزینه‌ی اداره‌ی جامعه را بپردازد و بار بر دوش چه کسانی قرارگیرد. نظام اقتصادی ما، سرمایه‌داری رفاقتی است. آدم‌هایی که در سیستم نشسته‌اند، به دوستان و رفقای خودشان فقط توجه می‌کنند نه به مردم و منافع آن‌ها. آن کسانی که داخل آن نظام نشسته‌اند، به گونه‌ای تصمیم‌گیری می‌کنند که فقط منافع خودشان، خانواده، دوستان، هم‌پالگی‌ها و هم‌حزبی‌های آن‌ها تأمین شود. این نظام ۳ کارکرد و ویژگی دارد، یکی از آنها تخصیص اعتبارات بانکی به دوستان و رفقایشان است. سال ۱۳۸۴ وقتی دولت نهم سرکار می‌آید کل دیون معوقه بانکی، ۱۲ هزار میلیارد تومان است، وقتی که دولت دهم می‌رود، حداقل آن ۱۶۰ هزار میلیارد تومان است تا ۲۶۰ هزارمیلیارد تومان هم موارد مختلف وجود داشته است.
* یکی از دلایل بحران بانکی کنونی این است که بانک‌ها پول ندارند و ورشکست شده‌اند و آن زمان آقای روحانی می‌گوید که ما از جیب مردم، بدهی سپرده‌گذاران بانکی را پرداخت می‌کنیم یعنی یک نفر دزدی کرده زیرا که به قدرت و افراد سیستم وصل است، به آن‌ها کاری ندارد و متعرض آن‌ها نمی‌شود. از اعتبارات دولت و بانک مرکزی ۱۲ هرار میلیارد تومان تا اکنون به بانک‌ها داده شده که ورشکست نشوند و بتوانند بدهی مردم را بدهد. آن پولی که باید در اشتغال سرمایه‌گذاری می‌شد صرف بدهی بانک‌ها شد.
تخصیص فرصت‌های انحصاری به رفقا
* یکی دیگر از ویژگی‌های نظام سرمایه‌داری رفاقتی این است که ما تخصیص فرصت‌های انحصاری و شبه انحصاری به رفقا را داریم. یعنی فقط این ۵ نفر می‌توانند میوه وارد کنند یا چادر مشکی وارد کنند. سال‌هاست که کارخانه‌ی تولید چادر مشکی را آورده‌اند اما آن را راه اندازی نکرده‌اند زیرا این واردات سود هنگفتی برای عده‌ی خاصی دارد. ایرانی‌ها از تجارت است که صاحب ثروت می‌شوند و علت آن هم تقلبی است که در ارز و واردات و فاکتورسازی‌ها می‌کنند و این می‌شود که در حال حاضر سلطان شکر داریم! مثلاً آقای فلانی انحصار تولید شکر را دارد. به دلیل همین تخصیص انحصاری فرصت‌هاست که می‌بینیم فردی یک شبه راه ۲۰۰ ساله را طی می‌کند. برای مثال چند میلیون گوشی موبایل وارد می‌کنیم و یک شبه قیمت آن را بالا می‌بریم و در نظام قیمت گذاری دست‌کاری می‌کنند و در نهایت چند ده هزار میلیارد تومان از جیب مردم یا همان مصرف کنندگان در جیب وارد کننده می‌رود. بنابراین ما یک نظام کاملاً ناعادلانه‌ی توزیع منابع و قیمت گذاری داریم که فقط به نفع یک گروه خاصی تأمین می‌شود.
ناکارآمدی، علت سقوط قدرت‌های بزرگ و جهانی
* ناکارآمدی اصلی‌ترین علت سقوط همه‌ی قدرت‌های بزرگ و جهانی در طول تاریخ بوده است. وقتی که منابع به حد زیادی تلف می‌شود، آن‌ها سقوط می‌کنند. آخرین آن هم شوروی سابق است.
* ما برای اینکه بتوانیم این مسایل را حل کنیم در ابتدا باید با فساد مبارزه کنیم. این نظامی که ما ساختیم که فردی بیاید چندهزار میلیارد تومان بخورد و ببرد، مگر می‌شود؟ یک نفر نمی‌تواند که چندهزار میلیارد تومان را به جیب بزند و برود. گونی پول نیست که گوشه‌ای باشد و فردی آن را بردارد و ببرد. یک سیستم اداری و حسابرسی دارد و همه‌ی آن‌ها در آن شریک بوده‌اند، تعداد زیادی امضا می‌کنند که این پول‌ها از کشور خارج شود.
* همین آقای بابک زنجانی، به قول وزیر نفت زمانی که دو میلیارد و هفت میلیون دلار یک‌جا به آن پرداخت کردند که از کشور خارج کرد که به پول رایج ایران ۱۰ الی ۱۲ هزار میلیارد تومان می‌شد، ۶ وزیر و رییس بانک مرکزی وقت آن را امضا کردند تا او توانسته آن پول‌ها را خارج کند. از همین نظام بانکی کشور پول‌ها را ارسال کردند. ما مادامی که مشکل فساد را حل نکنیم، چیزی برای سرمایه‌گذاری در کشور نمی‌ماند.
ورود بیوت علما و برخی نهادهای نظامی و امنیتی به اقتصاد، علت فرار سرمایه
* ورود بیوت علما و برخی نهادهای امنیتی و نظامی علت فرار سرمایه است. لازمه‌ی آن این است که فضای کسب و کار درست شود. یکی از دلایلی که کشور با مشکل رو به رو است این است که آنهایی که پول دارند، پولشان را از کشور خارج می‌کنند (که به آن فرار سرمایه گفته می‌شود) و به شدت در ایران اتفاق افتاده است و علت آن هم این است که نهادهای نظامی و امنیتی و بیوت علما وارد اقتصاد شده‌اند. زمانی که امام جمعه‌ای در شهری وارد اقتصاد می‌شود. رییس بانک آن شهر آن را به سرمایه‌دار نمی‌دهد بلکه آن را به بیت حاج‌آقا می‌دهد. اگر گروه نظامی درآنجا باشند چون آنها زور دارند، می‌توانند اعتبارات بانکی و ارزی را بگیرند. امام جمعه‌ی ایلام سوار پرادو می‌شود و مردم آنجا اعتراض کردند. امام جمعه‌ی یک محله به چه دلیلی باید وارد فعالیت‌های اقتصادی شود؟ وقتی که اینگونه باشد، بخش خصوصی وارد فعالیت اقتصادی نمی‌شود و وقتی بخش خصوصی وارد نشود، شغلی هم ایجاد نمی‌شود. رهبری هم اخیراً گفته‌اند که نظامی‌ها باید از اقتصاد خارج شوند، البته آنها هنوز جدی نگرفته‌اند. اگر این‌ها خارج نشوند، وضعیت اقتصادی بدتر خواهد شد.
وای به روزی که بگندد نمک!
* مورد بعدی اصلاح سیستم قضایی کشور است. دستگاه قضایی است که بقیه دستگاه‌ها را به خط می‌کند اما اگر در درون خودش فسادی وجود داشته باشد، باید گفت وای به روزی که بگندد نمک.
* نکته‌ی بعد نیز کاهش نابرابری‌هاست؛ بسیاری از این مشکلاتی که جامعه ما تجربه می‌کند به این دلیل است که شما احساس امنیت نمی‌کنید اما اگر شما متعلق به خانواده‌ی فلان آقا باشید، شغلتان تضمین شده است. از زمانی که از شکم مادرشان به دنیا می‌آیند مدیر هستند، مادرزادی مدیر هستند و بلافاصله در سیستم می‌روند تا شغل بزرگ و مهمی را بگیرند، بدون اینکه فرآیندهای ارتقا را طی کرده باشند.
* ما بعد از هند و چین که بزرگترین کشورها هستند، سومین کشور صادرکننده‌ی مهندس به آمریکا هستیم. مهندسانی که در مقاطع ارشد و دکترا آن‌جا هستند و فاجعه است. این نشان دهنده‌ی این است که اقتصاد ما بلد نیست از نیروی انسانی خودش استفاده کند و علت آنهم فسادهایی است که وجود دارد.
* کاهش نابرابری‌ها به شدت لازم است و بدون این کاهش نابرابری‌ها، امکان امیدواری مردم به این سیستم و جامعه منتفی است. مردم باید به این نتیجه برسند که نظام تصمیم گیرنده به  فکر مردم است. این نابرابری‌ها را به هیچ صورت نمی‌توان توضیح داد؛ باید این نظام اصلاح شود نه اینکه مرتباً دامن بزنند و دانشگاه را خصوصی‌تر بکنیم. وزیری را به سمت وزارت می‌گذارند که وقتی از او پرسیدند که رییس جمهور به شما چه گفتند؟ گفتند بروید دانشگاه را خودگران کنید و روی پای خودتان بایستید. ۸۷٫۵ درصد کل ثبت نام‌های کشور پولی است. این رقم در آمریکا که خصوصی‌ترین اقتصاد دنیا را دارد، زیر ۵۰ درصد است؛ بقیه‌ی شهریه دانشگاه را دولت‌ها کمک می‌کنند به این علت که نیروی جوان، سرمایه‌ی آینده‌ی یک کشور است.
* مورد بعدی اصلاح نظام مالیاتی است، نظام مالیاتی باید از ثروتمند بگیرد و به فقیر بدهد. در همه‌جای دنیا وظیفه‌ی نظام مالیاتی کاهش نابرابری‌هاست.
* مورد بعدی اصلاح نظام بانکی است. نظام بانکی باید در خدمت توسعه و تولید کشور باشد. این مواردی که گفته شد حداقل اصلاحاتی است که باید صورت بگیرد که متاسفانه هیچ بارقه‌ای وجود ندارد که نشان دهد که این اصلاحات در حال شکل‌گیری است.
بزرگ‌ترین رکود اقتصادی در ۶۰ سال گذشته، در دولت نهم و دهم بوده است
* ما باید به قانون اساسی برگردیم، وقتی وزیر بهداشت شما خودش بیمارستان خصوصی دارد، معلوم است که نگرانی او بیمارستان‌های خصوصی است. در این شرایط مردمی که پول ندارند، توانایی دسترسی به تأمین اجتماعی را نخواهند داشت.
* بعد از جنگ به قانون عمل نشده است. بعد از جنگ، قانون اساسی را انداختند سطل آشغال و گفتند که هر جوری که دلمان می‌خواهد، تصمیم می‌گیریم. این مشکلات ناشی از همان است.
* علت اینکه من فقط دولت‌های نهم و دهم را می‌گویم این است که ۵۶ درصد کل درآمدهای ارزی کشور از فروش نفت از ۱۳۳۸ تا سال ۱۳۹۲ در این دو دولت به دست آمده است و هر زمان که در ایران، درآمد ارزی بالا می‌رفته است، رونق ظاهری اقتصاد هم شکل گرفته است و ما بزرگترین رکود اقتصادی را در این ۶۰ سال گذشته، در این دو دولت نهم و دهم داشتیم؛ فسادی بزرگ صورت گرفته و منابع زیادی از کشور خارج شده است. آسیب این موارد تا ۲۰ سال دیگر خواهد بود و اگر این دولت هم برود و دولت دیگر بیاید، مساله حل نخواهد شد.
حضور دولت‌های نهم و دهم، شبیه به حمله مغول است!
* در تاریخ ایران این حضور دولت‌های نهم و دهم چیزی شبیه به حمله مغول است. فساد و تخریب تولید در دوره احمدی نژاد بی‌سابقه است. وقتی رییس بانک مرکزی پورشه سوار می‌شود. نمی‌توانید بگویید مردم پورشه سوار نشوید. در دوران جنگ جامعه ما اینگونه نبود؛ سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی زیاد بود. آنقدر توحش و بددلی جامعه‌ی ما را نگرفته بود. بنابراین مردم این را می‌بینند و به تبع آن واکنش نشان می‌دهند. بنابراین مساله این نیست که ایرانی‌ها جور خاصی هستند.
* اگر شما انگلیس بروید، عصر که در خیابان راه بروید فکر می‌کنید مردم همه خواب هستند. مردم با روشنایی تلویزیونشان زندگی می‌کنند زیرا برق بسیار گران است. در ایران شما وارد هر خانه‌ای بشوید پر از چلچراغ است همه هم روشن است و کسی هم اهمیت نمی‌دهد که برق جزو منابع ملی است.
* نکته مهم این است که اصلاح یکی از این موارد بدون اصلاح دیگری امکان پذیر نیست. شما نمی‌توانید نظام بانکی را درست کنید بدون اینکه نظام مالیاتی را اصلاح کرده باشید. همه‌ی این موارد روی هم تأثیر می‌گذارند. نظام مالیاتی اگر بخواهد درست کار کند باید بیاید از فردی که صد میلیارد تومان در حساب بانکی خود دارد و ماهی چندین میلیارد تومان بهره می‌گیرد مالیات بگیرد. و به بخش‌های دیگر بدهد و نباید آموزش و پرورش ما پولی شود و پدر و مادری نتوانند شهریه‌ی مدرسه‌ی دولتی را بپردازند.
* مساله نظام قضایی از همه نظام‌های دیگر اهمیت بیشتری دارد. در انگلستان، انگلیسی‌ها به نظام قضایی‌شان مباهات می‌کنند. کسی آنجا به دموکراسی به اندازه‌ای که ما به آن توجه داریم، توجه ندارد. باید ببینید که چگونه دستگاه قضایی بی‌طرف عمل می‌کند. یک مثال بسیار ساده می‌زنم همه‌ی این موادی را که می گویم به امنیتی‌ها و دادستانی خودمان هم گفتم.
* از زبان آقای روحانی ۳ الی ۴ بار خودم شنیدم که ۲۰ میلیارد دلار از کشور در دوره‌ی دولت نهم و دهم خارج کردند به این بهانه که در ترکیه و قطر و دبی به ریال تبدیل شود و به داخل کشور بازگردد اما یک ریالش بازنگشته است. من این را به دادستانی گفتم ببینید که رویه قضایی آنجا اینگونه است اما ما به عنوان یک شهروند هیچ گاه نشنیدیم که دستگاه قضایی به این خاطر فردی را خواسته باشد و سؤال و جواب کرده باشد که این پول کجاست. آخرش هم رسیدیم به بابک زنجانی، یک آدم یک لا قبا؟! او کارگزار چه کسانی بوده است؟! وقتی گفته نمی‌شود، اعتماد هم شکل نمی‌گیرد.
* مناظرات انتخاباتی فاجعه بود و یکی از دلایل شلوغی‌ها در کشور همین مناظرات سیاسی دولت‌مردانی بود که می‌خواستند بیایند و مهمترین مسند کشور را بگیرند. آن یکی گفت تو دزدی و دیگری هم به او گفت خودت دزدی. آن یکی گفت برادر تو دزد است دیگری در جوابش گفت برادر خودت دزد است. هر کدامشان هم سند می‌آوردند. ببینید آقای رییسی به رییس جمهور چه گفت که ما آقای فلانی و فلانی را به دفتر شما فرستادیم که راجع به برادرتان صحبت کنند شما نگذاشتید. من که این زبان سیاسی را می‌فهمم معنایش آن است که ما آمدیم با شما زد و بند کنیم، یک امتیازی بگیریم، نشد و شما مقاومت کردید. دستگاه قضایی نیازی به چانه زنی ندارد، اگر شما مدرک دارید که این آقا فساد کرده است باید آن را دستگیر کنید و محاکمه‌اش کنید. هیچ دلیلی ندارد که بروند با رییس جمهور بنشینند و بگویند برادرت دزد است و این‌ها هم سند آن. شما دستگاه مستقلی هستید و می‌توانید این کار را بکنید.